Thursday, March 26, 2009

واهمه هاي ناموجود

جلسه نقد اعتماد براي مجموعه داستان آنجا که پنچرگيري ها تمام مي شود با حضور فرشته احمدي، لادن نيکنام و حامد حبيبي

واهمه هاي ناموجود



نگار مختاباد


چهارمين جلسه نقد داستان روزنامه اعتماد به مجموعه داستان از « آنجا که پنچرگيري ها تمام مي شود» نوشته حامد حبيبي اختصاص داشت. حامد حبيبي که وبلاگش « ورطه» در ميان ادبي هاي وب طرفداران زيادي دارد در سال 84 اولين مجموعه داستان خود « ماه و

مس » را از طرف نشر مرکز منتشر کرد. اين مجموعه با واکنش نسبتاً مثبت خوانندگان مواجه شد. فانتزي، طنز و موقعيت هاي غيرواقعي در بستري از مناسبات روزمره مضامين داستان هاي حبيبي را تشکيل مي دهند. دومين مجموعه داستان او از طرف نشر ققنوس به بازار عرضه شده است. فرشته احمدي و لادن نيکنام دو منتقد اين جلسه نقد روزنامه اعتماد بودند. همچنين قرار بود فتح الله بي نياز هم به جمع ما اضافه شود که به خاطر مشکلات شخصي در آخرين لحظات از حضور در جلسه عذر خواست. جلسه با صحبت هاي فرشته احمدي آغاز شد. اين نويسنده که اولين رمانش «پري فراموشي» به تازگي از طرف نشر ققنوس منتشر شده به مقايسه ساختاري و مضموني دو مجموعه داستان حامد حبيبي پرداخت.


---

يک راه حل تازه

فرشته احمدي منتقد و داستان نويس جلسه را آغاز کرد؛ در مورد کارهاي حبيبي من ترجيح دادم با مجموعه اولش «ماه و مس» مقايسه کنم. به اين علت که خودشان اين راه را باز گذاشتند. همان مضمون هايي که در مجموعه اول وجود داشت در اين مجموعه هم وجود دارد. سوال اينجاست که به چه شکلي تغيير و تحول پيدا کردند و به چه شکلي حرفه يي تر ارائه شدند، قاعدتاً اين طور است که مجموعه دوم نسبت به کتاب اول حرفه يي تر خواهد بود. البته نه به معني ارزشي، به معني نوع ارائه. در اين کتاب نويسنده کمي تکليفش از ميان راه هاي فراواني که در داستان نويسي برايش وجود دارد، چه از نظر فرمي و چه از نظر مضموني مشخص شده. معمولاً در مجموعه هاي اول داستان هايي با فرم هاي متنوع و مضمون هاي متنوع ديده مي شود. مانند اين است که نويسنده هنوز تکليفش مشخص نشده که مي خواهد چگونه داستاني را روايت کند البته تا کتاب هاي چندم هم اين اتفاق نمي افتد که نويسنده ها تکليف شان با خودشان معلوم شود يا حتي نثرشان را پيدا کنند. ولي به هر حال ناگهان با يک قدم بزرگ از اولين کارشان دور مي شوند. يعني گزينه هاي زيادي حذف مي شود و ما با دو يا سه گزينه مواجه هستيم که نويسنده هنوز تکليفش در آن کاملاً مشخص نيست.
قیطریه
شریعتی
من فکر مي کنم که کتاب دوم حامد حبيبي نسبت به اولين کتاب او پيشرفت قابل ملاحظه يي داشته و به شکل انکارناپذيري حرفه يي تر است و حتي از نظر ارزشي کاملاً بهتر است. براي اينکه اين حرفم را اثبات کنم فکر کردم دو داستان حبيبي را با مجموعه اولش مقايسه کنم. اصولاً دو نوع داستان آپارتماني و کارمندي در هر دو مجموعه مي بينيم.حتي در داستان هايي که حامد حبيبي منتشر نکرده و در وبلاگش هست هم اين دو مضمون خيلي مورد توجه اوست. اول؛ «داستان هاي آپارتماني» از مضامين کمي استفاده شده، عناصر کمرنگي دارد و داستان مشخصي هم ندارد و حداکثر کاري که مي خواهد بکند اين است که تنهايي و افسردگي آدم شهرنشين را نشان بدهد. معمولاً به اين نوع داستان ها آپارتماني مي گويند. به نظر من داستان «پيازداغ» از مجموعه ماه و مس، از اين نوع است. ولي داستان «اشکاف» در کتاب دوم و حتي داستان آخر «آنجا که پنچرگيري ها تمام مي شود» با اين وجود که هر دو آپارتماني هستند، اما بسط پيدا کرده و از آن حالت فقير و کم قصه بيرون آمده اند. من فکر مي کنم در مجموعه اول عناصر اوليه اين نوع داستان ها يا همان عناصر سرشت نمايي اين داستان ها تبديل شدند به خود سوژه و چيزي بيشتر از آن مثل اين است که بخواهيم براي يک مريخي بگوييم داستان آپارتماني چيست يا اصلاً آپارتمان چگونه جايي است. اينکه يک واحد کوچکي است که معمولاً آدم هاي محدود در آن زندگي مي کنند، آدم ها با اشياي محدودي سر و کار دارند، ديالوگ ها خيلي محدود بين زن و شوهر مطرح مي شود، شب از راه مي رسند، يک غذاي سردستي مي خورند و داستان ابتدايي آپارتماني شايد بخواهد همين موضوع را مطرح کند. يعني از فقر رابطه يا عدم تنوع اشيا، فضاها و ديالوگ ها مي گويد. به نظر من اينها عناصر کليدي و ابتدايي اين نوع داستان ها هستند که در جاي خودش شايد در اولين نوع اين داستان ها که نوشته مي شده جالب بوده ولي چطور در داستاني مانند «اشکاف» و داستان «آنجا که پنچرگيري ها تمام مي شود» اين نوع داستان بسط پيدا مي کند. به نظر من اينجاست که حبيبي خيالش راحت شده که عناصر سرشت نما را معرفي کرده و خودش هم ديگر راضي نيست که بخواهد دوباره يک داستان آپارتماني را با ابتدايي ترين نوع عناصر براي ما تعريف و براي خودش بازگو کند. ديگر آن فضاي آپارتمان و آدم ها تبديل مي شود به يک زمينه خيلي معمولي. زمينه طبيعي يک کار. ما واقعاً نمي توانيم قراري بگذاريم که ديگر از اين نوع داستان ها ننويسيم. چون محل زندگي ماست. ما اين نوع زندگي را هر روز تجربه مي کنيم و قاعدتاً چيزي که توليد مي شود هم درباره تجربه زندگي ما است و در مورد جايي است که زندگي مي کنيم. نمي توانيم چشم مان را روي اين نوع زندگي ببنديم. ولي اتفاق خوب اين است که اين موضوع تبديل شده به يک زمينه بدون اينکه از خيرش بگذريم خودش تمام فضا و سوژه را پر نکرده. من اگر بخواهم مصداقي براي اين موضوع پيدا کنم اين است که اتفاقي که افتاده شبيه کاري است که داريوش مهرجويي کرده است و مي خواهد يک داستان خارجي را تبديل کند به يک فيلم ايراني. مثلاً در فيلم «پري» ما همه «فرني و زويي» نوشته دي جي سلينجر را خوانديم وقتي تبديل مي شود به پري همان داستان است ولي چطور تبديل مي شود به يک داستان ايراني که اگر کسي «فرني و زويي» را نخوانده باشد، فکر نمي کند اين فيلم از يک داستان خارجي الهام گرفته شده يا حتي کاملاً برداشت شده يا در داستان «سارا»، خانه بزرگ ايراني جلوي چشم ما مي آيد. طرز غذا پختن، لباس پوشيدن، آنقدر عناصر متنوع وارد فضا مي شود و آنقدر آدم ها چهره واقعي و ايراني دارند و ديالوگ هايي که از دهان شان خارج مي شود آنقدر متعلق به خود هر شخص است که اين فيلم ديگر چيزي است که خود مهرجويي خلق مي کند. به نظر من در داستان هاي مجموعه دوم حامد حبيبي نسبت به داستان هاي خودش اين اتفاق افتاده و فضا پررنگ و لعاب شده است. در آن آپارتمان ما چيزهايي را مي بينيم که مختص من ايراني است. آپارتمان واقع در لندن يا هر جاي ديگري نيست، آپارتماني که وقتي 12 ساله مي شود کلنگي است. و اين موضوعي است که تنها در ايران اتفاق مي افتد. در انگليس ساختمان هايي هستند که 500ساله اند ولي کاملاً سرپا. و موضوع ديگر وابستگي ما ايراني ها به اشياست. من فکر مي کنم حامد حبيبي ناخواسته با پيش شرط اينکه صداقت داشته باشيم و آپارتمان نشيني خودمان را بنويسيم وارد آن فضاي پررنگ و لعاب شده و اينها هم زمينه داستاني هستند ولي در همين فضاي آپارتمان نشيني بايد يک سوراخي ما را به يک جاي ديگر متصل کند و يک حرف و قصه يي براي گفتن داشته باشد. داستان «اشکاف» چندين قدم نسبت به داستان «پيازداغ» در کتاب اول منسجم تر است. به خاطر داشتن سوژه يي وراي آپارتمان نشيني، اين داستان ضمن اينکه فقط در آپارتمان ممکن است اتفاق بيفتد، قصه اش واجد ارزش است و مي توانيم راجع به آن صحبت کنيم يا داستان آخر، ضمن اينکه اين دو فضاي آپارتمان نشيني و کارمندي ترکيب شده که قاعدتاً، بايد يک جايي با هم ترکيب شوند، ما فضاي خيابان را داريم که به شدت، فضاي زندگي خودمان است. يعني اين آدم که از محل کارش خارج مي شود تا به خانه اش برسد و اشياي دست و پا گيرش را بفروشد، با آدم هايي در خيابان روبه رو مي شود که مي خواهند ماشينش را بخرند. در ضمن اين يک فضاي آشنا است و ما فکر مي کنيم شايد ناامني شهر را از يک ساعتي به بعد بازگو مي کند ولي فضاي واقعي با آن چيزي که ما هر روز با آن مواجه مي شويم به تصوير کشيده مي شود و به نظر من اين اتصال بين آپارتمان نشيني و کارمندي خيلي خوب برقرار شده. اما در داستان هاي کارمندي هم دقيقاً همين اتفاق افتاده. يعني اگر داستان «خرمگس، کنج سقف» در مجموعه «ماه و مس» و داستان «شوخي» در مجموعه دوم را ببينيم، همان کارمندها در داستان «خرمگس، کنج سقف» که به همان عناصر ابتدايي نوع داستان هاي کارمندي اکتفا شده، وراي تعريف شان در داستان «شوخي» يک ايده دارند براي اينکه قصه يي براي ما تعريف کنند.در داستان «خرمگس، کنج سقف» با تعريف کردن جزء به جزء و لحظه به لحظه اتفاقاتي که براي کارمندي که صبح زود بيدار شده و سوار اتوبوس شده و وقت ناهار و... لحظه ها آنقدر کش پيدا مي کنند که ما بايد خودمان را در جايگاه آنها قرار دهيم و همذات پنداري کنيم. يا اينکه لحظه هاي اداره چطور بايد سپري شود تا وقتي که اين شخص آزاد شود و به خانه اش برسد. ولي در داستان «شوخي» ضمن اينکه همين فضاي کارمندي تبديل شده به زمينه کار، ولي نويسنده ايده جدي تري را در حال حاضر براي تعريف کردن دارد.

به نظر من شايد حبيبي با اين داستان ها به يک حالت ناخواسته داستان هاي خودش را نقد کرده است بهتر است به جاي اينکه بخواهيم به داستان هاي کارمندي و آپارتماني منفي نگاه کنيم به اين فکر کنيم که اين نوع داستان ها چطور ممکن است اتفاق بيفتد که به نظر من اين يک راه حل است. يعني نمي شود از خير فضاها گذشت. همان طور که نمي توانيم از خير فضاي شهري به راحتي بگذريم. ولي هميشه هم مجبور نيستيم که اگر مي خواهيم داستان شهري تعريف کنيم عناصر ابتدايي شهر را بياوريم و از آنها شکايت کنيم و بخواهيم مقايسه کنيم با روستا و فقط شکواييه يي باشد از مسائل زندگي شهري همان طور که راجع به داستان آپارتماني و کارمندي گفتم به نظر من راه حلي که ناخواسته يا خواسته آنقدر واضح است که نمي شود گفت خواسته و در سري دوم داستان هاي حبيبي پيدا شده راه حل خيلي خوب و کارگشايي است حتي براي کساني که دوباره مي خواهند داستان آپارتماني بنويسند.
موتور جستجوی املاک ایران - تماس با ما
موتور جستجو ی مسکن و املاک ایران - ثبت ملك به صورت مستقيم
موتور جستجو ی مسکن و املاک ایران - راهنما
موتور جستجو ی مسکن و املاک ایران -درباره ما
موتور جستجو ی مسکن و املاک ایران - عضویت آژانس های مسکن در سویگل
موتور جستجو ی مسکن و املاک ایران - نمایندگی در شهرستانها
موتور جستجو ی مسکن و املاک ایران - عضویت ویژه برای وبسایت های ارائه کننده خدمات مسکن
موتور جستجو ی مسکن و املاک ایران - سرویس اتوماتیک ثبت املاک در سویگل
موتور جستجو ی مسکن و املاک ایران - سفارش طراحی وبسایت
موتور جستجو ی مسکن و املاک ایران - لینک به سویگل
موتور جستجو ی مسکن و املاک ایران - کد لازم برای قرار دادن موتور جستجو در سایت
موتور جستجو ی مسکن و املاک ایران - تبلیغات در سویگل
موتور جستجو ی مسکن و املاک ایران - سویگل در مطبوعات
موتور جستجوی مسکن و املاک ایران - اخبار و رویدادها

مشاورین املاک بزرگ دهکده
مشاورین املاک بزرگ دهکده - تماس با ما
مشاورین املاک بزرگ دهکده - راهنما
مشاورین املاک بزرگ دهکده - گالری عکس
مشاورین املاک بزرگ دهکده - اخبار
گروه مشاورين املاك بزرگ دهكده - تبلیغات در سایت ما
گروه مشاورين املاك بزرگ دهكده - لینک به ما
گروه مشاورين املاك بزرگ دهكده - درباره ما

تبریز - توانیر

No comments: